مگه تو مملکت شما خر نیس؟اثر عزیز نسین ترجمه ارسلان فصیحی
مشخصات و خرید اینترنتی کتاب مگه تو مملکت شما خر نیست اثر عزیز نسین ترجمه ارسلان فصیحی انتشارات ققنوس
«مگه تو مملکت شما خر نیس؟»، مجموعه داستانی از عزیز نسین(۱۹۹۵-۱۹۱۵)، نویسنده و طنزپرداز ترکیهای تبار در یکی از داستانهای این مجموعه داستان کوتاه طنز به نام «چپیای یا راستی؟» میخوانیم: «خواستم خودمو از لای جمعیت بکشم بیرون، ولی مگه میشد. اون وسط گیر کرده و مونده بودم. خیلی تقلا کردم ولی نتونستم واسه خودم راه باز کنم. چون از این ور و اون ور هل میدادن، منم افتادم توی سیل جمعیت. کشونکشون اومدم تا رسیدم به یه جایی که یه مرده رفته بود روی بلندی و داد و فریاد میکرد. از بس شلوغ بود، نمیشد فهمید چی میگه، ولی هر حرفی که از دهنش بیرون می امد، جمعیت واسهش دست میزد و «زنده باد» میگفت. یهدفعه نفهمیدم چی شد، که جمعیت افتاد به تقلا؛ هر کسی یه طرفی فرار میکرد. انگاری از ترس جونشون فرار میکردن. معلوم نبود کی دنبال میکنه، کی فرار میکنه؛ بلبشویی شده بود. چون از پشت سر هلم میدادن، منم با اونا شروع کردم به دویدن، اما چون چند روز بود چیزی نخورده بودم و خیلی هم خسته بودم، نتونستم پابهپاشون برم؛ دیگه نمیدونم سکندری خوردم، یا یه بیشرفی از عقب هلم داد، خلاصه خوردم زمین و همون جا ولو شدم. هم اونایی که فرار میکردن، هم اونایی که دنبالشون میکردن از روم رد میشدن؛ یعنی سر و بدن و دست و پا و همهجامو لگد میکردن و میگذشتن. مونده بودم روی زمین، خونین و مالین... وقتی همه له و درب و داغونم کردن و رفتن، به هر زور و زحمتی بود سر پا وایستادم. بعد دیدم یه جمعیتی چوب و چماق و زنجیر به دست داره میدوه به سمت من؛ چشاشون شده بود پره خون، دهنا کفکرده؛ شبیه گرگ گرسنه بودن... با خودم گفتم پس چند دقیقه پیش جمعیتی که منو له کرد و رفت از ترس اینا فرار میکرده... سه چهار نفر از اونایی که جلو چشاشونو خون گرفته بود و دهناشون کف کرده بود منو دوره کردن. یکیشون فریاد زد: «بیایین، یکی از خائنا و بیناموسا رو گرفتیم. هر کی ناموسشو، غیرتشو زیر پا نذاشته، محکم بزنه تو سرش<>.
افزودن دیدگاه جدید