سرنوشت را باید از سر نوشت نویسنده علیاصغر سوادکوهی
خرید کتاب
ارسال رایگان برای سفارشات بالای 1 میلیون تومان,ارسال تهران اگر تا ساعت 16 ثبت شود در همان روز بین ساعت 18 تا 22 و شهرستان 2 تا 4 روز
پشتیبانی 24 ساعته
فرصت 7 روزه بازگشت کالا
تضمین کیفیت کالا
پرداخت امن از درگاه بانکی
سرنوشت را باید از سر نوشت نویسنده علیاصغر سوادکوهی
خرید کتاب سرنوشت را باید از سر نوشت نویسنده علیاصغر سوادکوهی انتشارات نسل نواندیش
در قرن هفدهم میلادی؛ ارزش شما با میزان پولتان سنجیده میشد.
درقرن هجدهم میلادی؛ ارزش شماراباتوجه به کشوری که درآن متولدشده بودید،میسنجیدند.
در قرن نوزدهم میلادی؛ ارزش شما را با میزان صنعت و فناوریتان میسنجیدند.
در قرن بیستم میلادی؛ ارزش شما با میزان اطلاعات شما سنجیده میشد.
و در قرن بیستویکم میلادی؛ ارزش شما با میزان فکر و اندیشهای که تولید میکنید، سنجیده میشود.
افکار و احساسات ما از زندگی، دنیایمان را میسازد. شاید بارها پیش آمده که در زندگی احساسی ناخوشایند داشتهايم و حتی تصور کردهایم به بنبست رسیدهایم. در این مواقع انسان مهار ذهن و مغز خود را بهدست کمبودها و فقدانهای زندگی میسپارد، به هرچیز که مینگرد، کاستیهایش را میبیند و در چنین شرایطی حجمی انبوه از مغز را تصویرهایی از ناتوانیهای موجود در زندگی انباشته میکند. در این صورت تمام تصویرهایی که ما از زندگی داریم، شامل کاستیهاست؛ نداشتن خودرو، خانه، همسر، فرزند، شغل و پول و هر آنچه در فقدانش بهسر میبريم، مغز ما را پر میکند.
هنگامیکه مغز، سرشار از چنین تصویرها شود، ضمیر ناخودآگاه ما بدون آنکه بدانیم، شروع به جذب واقعیتهایی از همین جنس در زندگیمان میکند. ما هر روز با موجی بزرگ از همین جنس کاستیها روبهرو میشویم و سازوکار روانی ما، زندگیمان را از فراوانی تهی میسازد و بهسمت کاستیها میبرد.
مغز انسان این توان را دارد که هر چيزي از هر جنسی را در درون آن قرار دهید و پاسخی در همان راستا به ما بدهد. منظور از پاسخ مغز این است که ضمیر ناخودآگاه، ما را بدون آنکه خودمان بدانیم، در برابر رویدادها، فضاها و زمانهایی قرار میدهد که همسو با تصویرهای موجود در مغز باشد، بنابراین هرچه تصویرهای موجود در مغز با بار منفی و کاستیها مواجه باشد، واکنشهای مغزی نیز از همان جنس خواهد بود. اگر به نداشتن پول میاندیشیم و همواره از نداشتن پول و زندگی مرفه مینالیم، این روش در مغز ما تصویرهایی از جنس فقر، نداری و کاستیها و کمبودهاییاز این قبيل ایجاد میکند و هنگامیکه مغز از این تصاویر انباشته شد، نوبت به ضمیر ناخودآگاه میرسد.
ضمیر ناخودآگاه، بدون هیچ هیاهویی همان تصاویر را دریافت و ما را در موقعیتهایی از شبیه به آن قرار میدهد، سپس بهصورت ناخودآگاه در کنار کسانی قرار میگیریم که ثروتمند نیستند و کسانی را به دوستی برمیگزینیم که در مسائل مالی موفق نبودهاند، بنابراين بسیار طبیعی بهنظر میرسد، هنگاميكه افرادي با این ویژگیها همنشین ما شوند، نهتنها راهحل یا آموزش و دانشی برای بهبود مسائل مالی و پولی ما نخواهند داشت، بلکه در یک همآوایی مانند ما تنها با ناله و شیون، دردهای خود را بازگو میکنند و این بازگویی همان جنس تصویرها را با شکلی دیگر در مغز ما رقم میزند و ناخواسته دوره تسلسل روی میدهد.
بنابراین نه ما و نه همنشین ما، هیچکدام کمکی به یکدیگر نخواهیم کرد و بهطور كلي چیزی در چنته نداریم که مایهی آموزش یا امید دیگری باشد. بر طبق یک قانون روانی، انسان هنگام درد و رنجهای روانی، بهدنبال گوشی شنوا میگردد که زبان تایید داشته باشد؛ به این معنا که درد و رنج ما را با سر و زبان تایید کند و تمام حق را به ما بدهد. بر این اساس، با وجود انبوهی از تصویرهای منفی و کاستیها، ضمیر ناخودآگاه خود را بهصورتي تنظیم میکنیم تا در این بخش از روان ما به اینصورت رفتارسازیها پرداخته شود؛ ما را بهسمت مکانها، زمانها و فضاهایی که مطابق با درونیات مغزمان است، روانه کند. بدون آنکه بدانیم، در کنار دوستانی قرار میگیریم که نهتنها افرادی موفق نیستند، بلکه از جنس برداشتهای اشتباه ذهنمان هستند و ما و رنجهایمان را تایید میکنند، بدونآنکه تحلیلی راستین به ما ارايه دهند و حتی در این میان همهی تقصیرهایی را که به گردن محیط پیرامون مياندازيم تایید و به بیانی ساده ما را تشویق میکنند که هیچگاه، به جستجوی ریشههای ناکارامد یا ناتوانیهایمان در زندگی روزمره و زندگی اجتماعی نرویم و همواره عوامل بیرونی را مقصر بدانیم.
میدانیم که اگر همنشین یا دوستان و به بیان کلیتر محیط پیرامونی ما موفق، کامیاب و راستیننگر باشد، بهیقین تحلیلی درست از وضعیت موجودمان ارايه خواهند داد.
برای مثال، اگر بیمار، بیپول و بیکار هستیم یا هر کاستی و ناتوانی دیگری داریم، بخشی از ریشههای آن کاستی درون ما خواهد بود؛ زيرا همنشین یا دوستی که با این کاستیها مواجه نباشد، با بیان تجربیات خویش، راهکارهایی برای رسیدن به اهدافمان ارايه خواهد کرد.
اکنون راهکاری ساده برای این دشواریها پیش روی خود قرار میدهیم. بر اساس قوانین ذکرشده، تنها کافیست تصویرهای مغزی خود را تغییر دهیم؛ به اين معنا كه بهجای ثبت تصویرهای کاستیها و ناتوانیها، تصویرهای فراوانیها و قابلیتهای موجودمان را جایگزین سازیم.
به بیانی ساده، ما با بررسی زندگیمان در چند ماه یا چند سال گذشته، بیگمان با نکات و ویژگیهایی روبهرو ميشويم که موجود نبوده است؛ ولی توانستهایم آنها را بهوجود آوریم.
بهعنوان مثال اگر امروز صاحب یک دوچرخه هستیم و دو سال پیش آنرا نداشتیم، این یک نقطهی قوت و توانایی است؛ به این معنا که توان اینرا داشتهایم که از نداشتن دوچرخه به داشتن آن برسیم.
اگر سه سال پیش بیکار بودیم و امروز یک کارمند ساده هستیم، این نیز یک نقطهقوت و توانایی بهشمار میرود؛ از بیکاری و نداشتن کار به اشتغال رسیدهایم.
اكنون بیان را سادهتر میکنم؛ بیایید هرچه در زندگی، از جمله مادیات، توانمندیها و اندیشهها در اختیار داریم، بهوسیلهی نخی نامريی آنرا به عقب بازگردانیم تا در نهایت به زمانیکه آنرا نداشتهایم، برسیم. سپس آنرا چند ثانیه از ذهن پاک کنیم. در این لحظه است که تفاوت میان داشتن و نداشتن را میفهمیم و وزن داشتههایمان را حس میکنیم.
برای مثال، اگر امروز صاحب یک خودرو هستیم، برای چند ثانیه به زمانی بازگرديم که هرگز خودروي نداشتیم و کنار خیابان به انتظار تاکسی یا اتوبوس میایستادیم یا روزهایی سخت که در گرما و سرما در خیابان بدون خودرو پرسه میزدیم که بیگمان روزهایی دشوار بوده است، سپس بیدرنگ به زمان حال بازگردیم؛ زمانیکه صاحب خودرو هستيم، هر چند یک خودرو ارزانقیمت و مدلپایین!
بنابراین مهم این است که ما توانستهایم از نقطهی نداشتن ماشین به نقطهی داشتن آن برسیم و مهمتر از همه اینکه کشف کردیم، چندان هم که تصور میكنیم، ناتوان یا بیچیز نیستیم، بلکه روشن است ما یک خودرو داریم که روزی نداشتیم و توانمندی دستیابی به آنرا در خود کشف کردهایم.
باور کنید اگر توان بهدست آوردن یک خودرو 3 یا 4 میلیون تومانی مدلپایین را داشتید، براساس همان قانون توانایی، میتوانید یک خودرو 5 یا 6 میلیون تومانی با مدلی بالاتر نیز داشته باشید و اگر آنرا بهدست آوردید، یقین بدانید توانایی داشتن یک ماشین گرانتر را نیز پیدا خواهید کرد. کافیست دریابید که توانمندیهای ذهن شما، مانند قوی شدن عضلات است؛ به اين معنا كه اگر عضلات و ماهیچههایتان ظرفیت بلند کردن وزنهی 10 کیلویی را دارد، بنابراين این نیرو میتواند بهمنظور برداشتن 15 کیلو نیز افزایش یابد و بهمرور وزنهی بیست کیلویی را نيز بلند خواهد كرد؛ اما اگر پنجکیلویی را بلند نکردید، انتظار برداشتن وزنهای ده کیلویی را نداشته باشید. در نتیجه بدانید سلولهای مغزی شما هر روز گنجایشی تازه پیدا میکنند؛ بهشرط آنکه به قانون «حرکت پلهپله» پایبند باشید.
اکنون از شما همراه و همسفر خوبم، پیش از مطالعهی کتاب تقاضایی دارم؛ با خودتان عهدی ببندید که چنانچه این کتاب را مفید یافتید آنرا به کسانی که دوستشان دارید، معرفی و هدیه کنید.
در پایان از تلاشها، زحمات و مساعدتهای بیدریغ همکاران و یاران صمیمی و دوستداشتنیام در انتشارات نسلنواندیش؛ جناب آقای بیژن علیپور، سرکار خانمها الههایمنی صفحهآرا، ندا ایمنی طراح جلد و تمام عزیزانی که زحمت حروفچینی، صفحهبندی، ویراستاری، صحافی، چاپ و فعالیتهای مرتبط با این اثر را کشیدهاند، سپاس و تشکر صمیمانهی خود را تقدیم وجود نازنینشان میکنم و برای همگان آرزوی سلامتی و شادکامی را دارم.
نویسنده/نویسندگان | |
---|---|
ناشر | نسل نواندیش |
نوع چاپ | |
تاریخ چاپ | 1396 |
دسته بندی موضوعی | |
مناسب برای | بزرگسالان |
شابک | 978-964-236-629-3 |
افزودن دیدگاه جدید