دمی روشنایی پس از ساعتی تاریکی اثر هانیه رئیسی
مشخصات و خرید اینترنتی کتاب دمی روشنایی پس از ساعتی تاریکی اثر هانیه رئیسی انتشارات نسل روشن
آغاز
من اسمم بامداده، ولی بامداد به دنیا نیومدم. من شبیه بامداد بودم، ولی
قیافه م نه. اتفاقاً خیلی هم پوست سفیدی دارم، برخلاف اینکه بامداد تاریکه!
شباهت من به بامداد برمیگرده به موقعیتی که من توش دنیا اومدم. اون هم
موقعیت روحی، نه موقعیتی که قابل دیدن باشه؛ یعنی بامداد زندگی مامانم منم!
نه توی تاریکیاش و نه توی روشنیاش، بلکه توی پوچترینش؛ یه گرگ ومیش
تمامعیار. زمانی که نه میشد مشخص کرد 24 ساعت بعدش چه اتفاقاتی
قراره بیفته و نه میشد حتی پنج دقیقه قبلش رو هم به یاد آورد. مامانم همیشه
می گفت زمانی که تو رو برای اولین بار دادن دستم، احساس میکردم اون ساعتیه
که اعدامی ها رو میبرن واسه اعدام. نزدیک ترین ساعت شب به صبح، ولی
تاریکترین زمان شب. در حالی که اون ساعت، ساعت دوازده ظهر بوده؛ ظلِ
ظلِ یه صبحِ اواسط اردیبهشت ماه.
می خواست این برگه رو مچاله کنه و بندازه توی سطل آشغال قرمز رنگ
زیر میزش، ولی مامانش وارد اتاق شد. نمی خواست با حرکات عصبی بیشتر
از این روی اعصاب مامانش رژه بره؛ پس بهجای انداختن برگه، کل دفتر رو بست.
نگاهی به صورت مادرش انداخت، کجای این صورت نشون دهندۀ
این بود که این آدمی که روبه روشه تمام دلخوشی زندگیشه؟
افزودن دیدگاه جدید