ثروتمندترین مرد بابل اثر جورج اس کلاسن ترجمه آرزو خوشابی
مشخصات و خرید اینترنتی کتاب ثروتمندترین مرد بابل اثر جورج اس کلاسن ترجمه آرزو خوشابی انتشارات پندار تابان
پنجاه قطعه طلا! ردان، نیزهساز بابل کهن، هرگز این مقدار طلا در کیسهی چرمی با خودش نکشیده بود. او بسیار شادمان از قصر پادشاه سخاوتمند برمیگشت. طلاها در کیسهای که به کمرش آویخته بود با هر قدمی که برمیداشت جرینگ و جرینگ میکردند، شیرینترین موسیقیای که تا به حال شنیده بود.
پنجاه قطعه طلا! همهاش مال او بود! به سختی میتوانست این اقبال را که به او رو آورده بود باور کند. چه قدرتی در این قطعههای طلای پرسر و صدا وجود داشت! آنها میتوانستند هرچه میخواست خریداری کنند، خانهای بزرگ و مجلل، زمین، گله و رمه، شتر، اسب، ارابه، هر چیزی که آرزویش را میکرد.
چطور باید از سکههایش استفاده میکرد؟ امروز عصر در حال رفتن به منزل خواهرش، به هیچ چیزی به جز این فکر نمیکرد که صاحب قطعههای سنگین و درخشان طلایی است که به همراه دارد.
درست چند روز بعد از همان بعدازظهر بود که رُدان وارد مغازهی ماتون شد که وامدهندهی طلا و دلال جواهرات و پارچههای نایاب بود. بیآنکه به چپ و راست که پر از کالاهای رنگارنگ بود نگاهی بیندازد، به انتهای مغازه رفت و در آنجا ماتون را دید که بر قالیچهای نشسته بود و بردهای مشکی رنگ در حال پذیرایی از او بود.
رُدان در حالی که پاهایش را از هم باز کرده و سینهی پرمویش از نیمتنهی چرمیاش بیرون زده بود آرام ایستاد و گفت: «برای مشورت نزد تو آمدهام، زیرا نمیدانم چه کار کنم.»
افزودن دیدگاه جدید