گزیده ای از اشعار حسین منزوی منتشر شد. این مجموعه به کوشش محمد فتحی گردآوری شده است. فتحی در سخن آغازین کتاب چنین آورده:
از منزوى نوشتن، كارى است سهل و ممتنع. خاصه براى من كه از یكسو سایه یك دوستى بر آن مى افتد و از سویى دیگر سایه ناشر بودن. بیست، سى سال دوستى با تمام فراز و نشیب ها از یك سو و تلاشى كه در نشر آثارش داشته ام از سوى دیگر مرا بدانجا مى برد كه تا مى خواهم قلم به دست بگیرم و از او بنویسم ناخودآگاه خود قلم لختى مى گرید و در گریستن قلم حكایت هایى است كه فقط سكوت مى تواند ترجمان آن باشد. نمى دانم چرا اكنون یاد این بیت منزوى افتادم.
اكنون به زردى نشسته است از جرم تدخیر و تدخین
انگشت هایى كه روزى مثل قلم، جوهرى بود.
و «دردا كه دیرىست دیگر شور سحرخیزىاش نیست.»
افزودن دیدگاه جدید