پری دخت نویسنده حامد عسکری
کتاب پری دخت نویسنده حامد عسکری
کتاب پری دخت تالیف حامد عسکری نشر قبسات
خلاصه ای از کتاب:
سید محمود و پری دخت ساکن تهران هستند.سید محمود را فرستادم برای تلمذ طبابت و پریدخت را چشم انتظارش گذاشتم. هر دو از دوری هم می سوختند و کلمه به کلمه ی این نامه ها راوی این سوختن است. در این فراق چندین ماهه، این نامه ها بین این دو نفر رد و بدل شده است و بعد هم هردویشان توی تاریخ این سرزمین گم شده اند.
غارهای اساطیری، چشم های دخترک قبیله بالادست را در سوسوی نور کم رمق آتشی در میانه غار نقاشی میکردند. فرزندانمان هم در آینده در سفینههای فضایی آب مینوشند و دلشان برای یکی لک میزند و بر شیشههای بخارزده سفینهشان ناخودآگاه چشمهایش را شاید نه، ولی نامش را حتماً خواهند نوشت. این سیاهه روایتگر یکی از این عشقها است در قسمتی از تاریخ سرزمینی که بسیار دوستش دارم. راستش را بخواهید قصه از یک شب زمستانی شروع شد؛ همان شبی که آویشن مینوشیدم و از گرمای جوراب حولهایام لذت میبردم. ناگهان در سرم صدای گریههای پریدخت پیچید و آویشن را دو تا کردم و نشستم پای حرفهای پری. از سیدمحمود گفت و نامههایشان. رسول امانت داری بودم که مبعوثم کرده بودند برای روایت عشقشان…. آنها گفتند و من نوشتم. بخشهایی از آن را در صفحه مجازیام منتشر کردم و بسیار استقبال شد. پس از آن نوشتم و خط زدم، نوشتم و خط زدم تا دستآخر همین شد که میبینید. آلفرد هیچکاک جایی گفته بود: «زنهای قصههایتان را اذیت کنید، مردم دوست دارند» و بدینوسیله همینجا از پریدختخانم معذرت میخواهم. زندگی خودش بود و من فقط راوی بودم…. دیگر فکر نمیکنم سخنی مانده باشد.
افزودن دیدگاه جدید