رفتن به محتوای اصلی
  • چگونه با نوجوانم صحبت کنم که گوش کند و چگونه گوش کنم که نوجوانم صحبت کند نسل نواندیش

چگونه با نوجوانم صحبت کنم که گوش کند و چگونه گوش کنم که نوجوانم صحبت کند

انتشارات: نسل نواندیش

مشخصات کتاب

نویسنده:
سال چاپ: 1398
تعداد صفحه: 200
قطع: رقعی
دسته بندی:

خرید کتاب

فروشگاه: تلکتاب
آماده ارسال
‏۱۷۹,۹۰۰ تومان
میانگین: 5 (2 رای)

پشتیبانی 24 ساعته

فرصت 7 روزه بازگشت کالا

تضمین کیفیت کالا

پرداخت امن از درگاه بانکی

چگونه با نوجوانم صحبت کنم که گوش کند و چگونه گوش کنم که نوجوانم صحبت کند

خرید کتاب چگونه با نوجوانم صحبت کنم که گوش کند و چگونه گوش کنم که نوجوانم صحبت کند نویسنده آدل فیبر ترجمه شمس الدین حسینی و الهام آرام‌نیا انتشارات نسل نواندیش

چگونه اين كتاب نوشته شد:

نيازي وجود داشت، ولي ما تا مدت‌ها آن را نمي‌ديديم. سپس نامه‌هايي كه در زير مي‌بينيد به دستمان رسيد:

ادل و الين عزيز:

كمك! وقتي فرزندانم كوچك بودند، از كتاب «چگونه با كودكم صحبت كنم كه گوش كند...» استفاده مي‌كردم. اما اكنون آن‌ها يازده ساله و چهارده ساله هستند و من با مجموعه‌ي جديدي از مشكلات روبه‌رو شده‌ام. آيا هرگز به فكرتان رسيده است كه براي والدين نوجوانان نيز كتابي بنويسيد؟

كمي بعد تلفني به من شد:

«انجمن شهر ما همايش روز خانواده‌ي ساليانه‌اش را برنامه‌ريزي مي‌كند و ما اميدواريم كه شما نكات اساسي در مورد چگونگي ارتباط با نوجوانان را براي ما مطرح كنيد.»

ما مردد بوديم. تا آن موقع هرگز برنامه‌اي ارائه نداده بوديم كه به‌طور اختصاصي در مورد نوجوانان باشد. با اين حال، اين پيشنهاد ما را به حركت واداشت. چرا نپذيريم؟ ما مي‌توانستيم اصول اوليه‌ي ارتباط مؤثر با نوجوانان را بيان كنيم،‌ فقط اين بار از نمونه‌هاي نوجوانان استفاده مي‌كرديم و با ايفاي نقش با يكديگر، اين مهارت‌ها را نشان مي‌داديم.

عرضه‌ي مطالب جديد هميشه چالش‌برانگيز است. هرگز نمي‌توانيد مطمئن باشيد كه آيا حضار با آن ارتباط برقرار مي‌كنند يا نه. اما آن‌ها ارتباط برقرار كردند. حضار به خوبي گوش كردند و مشتاقانه پاسخ دادند. در طول زمان سؤال و جواب، نظر ما را درباره‌ي هر چيزي پرسيدند، از ساعات رفت و آمد نوجوانان گرفته تا تشكيل گروه‌ها و شيوه‌ي نادرست صحبت كردنشان و ساير موارد. بعد از آن، توسط گروه كوچكي از والدين احاطه شديم كه مي‌خواستند به طور خصوصي با ما صحبت كنند.

 

«من مادري مجرد هستم و پسر سيزده ساله‌ام شروع به معاشرت با بدترين بچه‌هاي مدرسه كرده است. آن‌ها در كار موادمخدر و خدا مي‌داند چه كارهاي ديگر، دست دارند. من پيوسته به او مي‌گويم كه از آن‌ها فاصله بگيرد، اما او گوش نمي‌كند. به نظرم در جنگي هستم كه آخرش شكست مي‌‌خورم. چطور مي‌توانم با او ارتباط برقرار كنم؟»

 

«خيلي ناراحتم. من ديدم كه يكي از پسرهاي هم‌كلاس دختر يازده ساله‌ام، براي او ايميل فرستاده است. مسايل بسيار زشتي را مطرح كرده بود. من نمي‌دانم چه كار كنم. آيا بايد به والدينش تلفن كنم؟ آيا بايد در اين مورد با مسؤولان مدرسه صحبت كنم؟ به دخترم چه بايد بگويم؟»

 

«به‌تازگي متوجه شده‌ام كه فرزند دوازده ساله‌ام ماري جوانا مصرف مي‌كند. چطور با او برخورد كنم؟»

 

«تا حد مرگ ترسيده‌ام. داشتم اتاق پسرم را تميز مي‌كردم كه شعري را كه او درباره‌ي خودكشي نوشته بود، پيدا كردم. او عملكرد خوبي در مدرسه دارد. دوستان خوبي دارد. به نظر نمي‌رسد ناراحت باشد. اما شايد مشكلي وجود دارد كه من متوجه آن نشده‌ام. آيا بايد به او بگويم كه اين شعر را يافته‌ام؟»

 

«اين اواخر دخترم از طريق اينترنت با پسري آشنا شده است و زمان زيادي را صرف اينترنت مي‌كند. اين پسر مي‌گويد شانزده سال دارد، اما خدا مي‌داند راست مي‌گويد يا نه. حالا مي‌خواهد با دخترم ملاقات كند. به نظرم بايد همراه او بروم. نظر شما چيست؟»

 

در حالي كه با خودرو به طرف خانه مي‌رفتيم، بي‌وقفه در اين باره صحبت مي‌كرديم: ببين اين والدين با چه مسايلي روبه‌رو هستند! ... به‌راستي كه امروز در دنياي متفاوتي زندگي مي‌كنيم! ...اما آيا زمانه تا اين حد تغيير كرده است؟ آيا ما و دوستانمان وقتي فرزندانمان دوره‌ي نوجواني را سپري مي‌كردند، درباره‌ي ارتباط جنسي، موادمخدر، فشار همسالان و حتي خودكشي، نگراني نداشتيم؟ اما به نحوي آنچه ما آن شب شنيده‌ بوديم، بدتر و ترسناك‌تر به نظر مي‌رسيد. موارد نگران‌كننده‌ي بيشتري نيز وجود داشت. و مشكلات در سنين پايين‌تري شروع مي‌شدند. شايدچون بلوغ زودتر شروع مي‌شد.

چند روز بعد تلفن ديگري به من شد، اين بار از طرف رييس مدرسه‌اي بود:

 

«ما به‌تازگي برنامه‌اي آزمايشي را براي گروهي از دانش‌آموزان در مقطع راهنمايي و دبيرستان داير كرده‌ايم. يك نسخه از كتاب «چگونه با كودكم صحبت كنم كه گوش كند...» را به همه‌ي والدين حاضر در اين برنامه داده‌ايم. چون كتاب شما خيلي مفيد بود، ما نمي‌دانيم آيا شما مايليد با اين والدين ملاقات كنيد و چند كارگاه آموزشي براي آن‌ها تدارك ببينيد يا نه؟»

 

به مدير مدرسه گفتيم كه در اين زمينه فكر مي‌كنيم و جوابش را خواهيم داد.

در طي چند روز بعد، ما با هم درباره‌ي نوجواناني كه خيلي خوب آنان را مي‌شناختيم – بچه‌هاي خودمان – صحبت كرديم. ما به زمان‌هاي گذشته برگشتيم و خاطرات سال‌هاي نوجواني فرزندانمان را كه از آن زمان تاكنون حفظ كرده بوديم، بررسي كرديم، لحظات تاريك، لحظات درخشان، و زمان‌هايي كه از نگراني نفس‌هايمان در سينه حبس مي‌شد. كم‌كم به شرايط هيجاني آن سال‌ها وارد شديم و دوباره همان اضطراب‌ها را تجربه كرديم. يك بار ديگر در اين فكر فرو رفتيم كه چه چيزي اين مرحله از زندگي را تا اين حد مشكل مي‌سازد.

اين‌طور نبود كه در اين زمينه به ما هشدار داده نشده بود. از زماني كه فرزندانمان متولد شده بودند، ما شنيده‌ بوديم «تا وقتي آن‌ها كوچك هستند، از با هم بودن لذت ببريد»، «بچه‌هاي كوچك مشكلات كوچكي دارند و بچه‌هاي بزرگ مشكلات بزرگ.» بارها و بارها به ما گفته شده بود روزي اين كودك شيرين به غريبه‌اي بدخلق تبديل مي‌شود كه از سليقه‌ي ‌ما انتقاد مي‌كند، قوانين ‌ما را به چالش مي‌كشد و ارزش‌هايمان را رد مي‌كند.

بنابراين، اگرچه تا حدودي براي تغيير رفتار در بچه‌هايمان آماده بوديم، هيچ كس ما را براي احساس فقدان و از دست دادن آماده نكرده بود.

از دست دادن ارتباط صميمي و قديمي. (اين فرد مهاجمي كه در خانه‌ام زندگي مي‌كند، كيست؟)

از دست دادن اطمينان. (چرا اين‌طور رفتار مي‌كند؟ آيا كاري كرده‌ام يا كاري مي‌بايست مي‌كردم كه نكردم؟)

از دست دادن رضايت ناشي از مورد نياز بودن. («نه، لازم نيست تو بيايي. دوستانم با من مي‌آيند.»)

از دست دادن اين احساس كه حاميان قدرتمندي هستيم كه مي‌توانيم فرزندمان را از آسيب ديدن حفظ كنيم. (از نيمه شب گذشته. او كجاست؟ چه كار مي‌كند؟ چرا تاكنون به خانه نيامده است؟)

و حتي بيشتر از احساس فقدان‌، ترس‌مان بود. (چطور فرزندانمان را از اين سال‌هاي دشوار عبور دهيم؟ چطور خودمان با اين شرايط دشوار روبه‌رو شويم؟)

اگر شرايط در يك نسل قبل براي ما آن گونه بود، براي مادران و پدران امروزي چگونه بايد باشد؟ آن‌ها كودكانشان را در فرهنگي بزرگ مي‌كنند كه فرومايه‌تر، خشن‌تر، بي‌رحم‌تر، مادي‌گراتر، داراي تمايلات جنسي‌ بيشتر، و خشن‌تر از قبل هستند. چرا والدين امروزي احساس استيصال نكنند؟ چرا آن‌ها تا اين اندازه عصباني و آزرده نباشند؟

اين سخت نيست كه درك كنيد چرا بعضي‌ها سفت و سخت واكنش نشان مي‌دهند، چرا قوانين را زير پا مي‌گذارند، هرگونه تخطي، هرچند كوچك را تنبيه مي‌كنند، و نوجوانانشان را با يك ريسمان كوتاه نگه مي‌دارند. ما همچنين مي‌توانيم درك كنيم كه چرا ديگران تسليم مي‌شوند، چرا دست‌هايشان را بالا مي‌برند، به سمتي ديگر نگاه مي‌كنند، و اميد دارند مشكلات به بهترين شكل ممكن پيش بروند. با اين حال، هر دوي اين رويكردها - «كاري را بكن كه من مي‌گويم» يا «هر كاري دلت مي‌خواهد بكن» - احتمال برقراري ارتباط را قطع مي‌كند.

چرا جواني كه والدينش تنبيه‌كننده هستند، با آن‌ها روراست باشد؟ چرا راهنمايي را از والدي جستجو كند كه بي‌ملاحظه است؟ با اين حال، سلامت و گه‌گاهي امنيت نوجوان ما، در دسترسي داشتن به افكار و ارزش‌هاي والدينش قرار مي‌گيرد. نوجوانان نياز دارند كه بتوانند ترديدهايشان را بيان كنند، ترس‌هايشان را با اطمينان مطرح كنند، و همراه با بزرگسالاني كه بدون قضاوت به آن‌ها گوش مي‌سپارند و كمكشان مي‌كنند تصميمات مسؤولانه بگيرند، انتخاب‌هاي خودشان را جستجو كنند.

به غير از پدر يا مادر، چه كسي در اين سال‌هاي بحراني در كنار آن‌ها خواهد بود تا كمكشان كند پيام‌هاي گمراه‌كننده‌ي منابع مختلف را درك كنند؟ چه كسي به آن‌ها كمك خواهد كرد در برابر فشار همسالان مقاومت كنند؟ چه كسي به آن‌ها كمك خواهد كرد در برابر گروه‌ها و بي‌رحمي‌ها، اشتياق براي پذيرش، ترس از طرد شدن، وحشت‌ها، هيجانات و سردرگمي دوران نوجواني، مقاومت كنند؟ چه كسي به آن‌ها كمك خواهد كرد با فشار موجود جهت همنوا شدن مقابله كنند و به خود واقعي‌شان تبديل شوند؟

زندگي با نوجوانان مي‌تواند مستأصل‌كننده باشد. ما اين را مي‌دانيم. اين را به خاطر مي‌آوريم. اما همچنين به ياد مي‌آوريم كه چطور در طول آن‌ سال‌هاي دشوار، مهارت‌هايي آموختيم كه به ما كمك كرد بدون اينكه به زير آب فرو برويم، در ميان متلاطم‌‌ترين آب‌ها شنا كنيم.

 

 

 

قطع رقعی
نوع جلد شومیز
وزن
نویسنده/نویسندگان
ناشر نسل نواندیش
نوع چاپ
تاریخ چاپ 1398
دسته بندی موضوعی
مناسب برای بزرگسالان
شابک 978-964-412-867-7

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.